جدول جو
جدول جو

معنی رقم زده - جستجوی لغت در جدول جو

رقم زده
(مَ عِ)
نوشته و مکتوب و تحریرشده. (ناظم الاطباء) ، رسم شده. نقش بسته. منقوش: شکل کعبه.... چنانکه رقم زده یافتیم اینجا نقل کردیم. (پس صورت کعبه کشیده است در کتاب). (مجمل التواریخ و القصص).
شکل مسجد پیغامبر و منبر وحایط قبر رسول علیه السلام برین نوع رقم زده یافتیم. (مجمل التواریخ و القصص)
لغت نامه دهخدا
رقم زده
((~. زَ دِ))
نوشته شده، نقاشی شده
تصویری از رقم زده
تصویر رقم زده
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قلم زده
تصویر قلم زده
هر چه که بر روی آن قلم زنی شده باشد، نوشته، مکتوب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رقم زدن
تصویر رقم زدن
نوشتن، نقاشی کردن
کنایه از مقدّر کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چشم زده
تصویر چشم زده
ویژگی کسی که چشم زخم به او رسیده، ویژگی آنکه از چشم بد آسیب دیده، چشم رسیده، چشم خورده، برای مثال شد چشم زده بهار باغش / زد باد تپانچه بر چراغش (نظامی۳ - ۵۱۵)
فرهنگ فارسی عمید
(تَ کَ دَ)
نوشتن. نگاشتن. نقش کردن. (یادداشت مؤلف). تحریر کردن:
بخرد جامۀ بسیار به تخت و چو خرید
نام زوار زند زود بر آن تخت رقم.
فرخی.
به شاپور آن ظن او را بد نیفتاد
رقم زد گرچه بر کاغذ نیفتاد.
نظامی.
طراز آفرین بستم قلم را
زدم بر نام شاهنشه رقم را.
نظامی.
گر دیگری به شیوۀ حافظ زدی رقم
مقبول طبع شاه هنرپرور آمدی.
حافظ.
، در بیت ذیل ظاهراً معنی رقم بطلان کشیدن و بی اعتبار ساختن دارد:
قلم برکش و بر دو گیتی رقم زن
قدم درنه و رهنمایی طلب کن.
خاقانی.
، صورت کشیدن. رسم کردن. (یادداشت مؤلف). نقاشی کردن. (فرهنگ فارسی معین) : منصور بفرمود تا مهندسان خطها درکشیدند و سوکها و بازارها و مسجد جامع با دید آوردند... و قصرها و ایوانها، و روستایها از بیرون شهر رقم زدند و باغها و آسیاها با دید آوردند. (مجمل التواریخ و القصص).
رقم زد بر آن حوض مانی فریب.
نظامی.
آن بدر آورده ز غزنی علم
وین زده بر سکۀ رومی رقم.
نظامی.
- رقم زدن بر چیزی، نوشتن آن:
بدانگونه لوح آفرید و قلم
بزد بر همه بودنیها رقم.
فردوسی.
- ، نقش بستن. نوشته شدن. منقوش گردیدن:
مرد آن بود که از سر دردی قدم زند
درد آن بود که بر دل مردان رقم زند.
خاقانی.
شادمان آن دل از هوا بینی
که برو درد و غم رقم نزده ست.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(دَ)
گریخته. (آنندراج). رم دیده. رم کرده. رم خورده. رجوع به رم دیده و رم خورده و رم کرده شود:
رشتۀ جذب محبت نکند کوتاهی
چه شد ای رم زده، آهوی بیابان شده ای.
وحید (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از وام زده
تصویر وام زده
مقروض، مدیون: (اگر وام زده باشد خدای تعالی فام او بتوزد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقم زدن
تصویر نقم زدن
آهون زدن نقب زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلم زده
تصویر قلم زده
نوشته مکتوب، منقش، فلزی که روی آن قلمزنی شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فام زده
تصویر فام زده
وامدار مدیون غازم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم زده
تصویر چشم زده
کسی که چشم زخم بدو رسیده باشد چشم زد چشم رسیده، مایوس ناامید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرم زده
تصویر شرم زده
شرمنده، شرمگین، خجل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سهم زده
تصویر سهم زده
ترسیده، بیمناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهم زده
تصویر بهم زده
مخلوط شده، درهم شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقمزده
تصویر رقمزده
نوشته مکتوب تحریر شده، نقاشی شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقم زدن
تصویر رقم زدن
نگاشتن، تحریر کردن، نقش کردن نقاش، نویسنده و محرر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلم زده
تصویر قلم زده
((~. زَ دِ))
نوشته، مکتوب، منقش، فلزی که روی آن قلمزنی شده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چشم زده
تصویر چشم زده
((~. زَ دِ))
کسی که آسیبی از چشم بد به او رسیده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیم زده
تصویر سیم زده
((مِ زَ دِ))
نقره خالص
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رقم زدن
تصویر رقم زدن
((~. زَ دَ))
نوشتن، نقاشی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شرم زده
تصویر شرم زده
Shamefaced
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شرم زده
تصویر شرم زده
honteux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شرم زده
تصویر شرم زده
смущенный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شرم زده
تصویر شرم زده
beschämt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شرم زده
تصویر شرم زده
сором'язливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شرم زده
تصویر شرم زده
zawstydzony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شرم زده
تصویر شرم زده
羞愧的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شرم زده
تصویر شرم زده
envergonhado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شرم زده
تصویر شرم زده
vergognoso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شرم زده
تصویر شرم زده
avergonzado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شرم زده
تصویر شرم زده
beschaamd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شرم زده
تصویر شرم زده
लज्जित
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شرم زده
تصویر شرم زده
부끄러운
دیکشنری فارسی به کره ای